دیدگاه اسلام درباره معیار حقوق انسان

قوانین موضوعه اسلامی احکامی هستند که توسط علمای اسلامی به طور منجز و با استنباط از قرآن و سنت تبیین شده است اینکه قوانین موضوعه اسلام چگونه بر اساس قوانین ثابت و لایتغیر، حقوقی را برای انسان در نظر گرفته‌اند موضوعی است که در گفت‌وگو با دکتر محمدجواد جاوید، عضو هیات علمی دانشگاه تهران به آن پرداخته‌ایم که در پی‌ می‌آید

 قوانین موضوعه اسلامی احکامی هستند که توسط علمای اسلامی به طور منجز و با استنباط از قرآن و سنت تبیین شده است. اینکه قوانین موضوعه اسلام چگونه بر اساس قوانین ثابت و لایتغیر، حقوقی را برای انسان در نظر گرفته‌اند موضوعی است که در گفت‌وگو با دکتر محمدجواد جاوید، عضو هیات علمی دانشگاه تهران به آن پرداخته‌ایم که در پی‌ می‌آید:

به عنوان سوال اول بفرمایید که اساسا به نظر شما حقوق بشر اسلامی، به معنای حقوقی که اسلام برای انسان در نظر گرفته، اصطلاحی صحیح است؟

اگر بخواهیم جوابی کامل و دقیق به این سوال داشته باشیم، نباید نظر شخص خاصی را در پاسخ مدنظر قرار دهیم. بهتر است برای پاسخ به این سوال نظر گروه‌های فکری مختلف را بیان کنیم. این گروه‌ها بسته به تعریفی که از دین و علم به دست داده‌اند نظریات مختلفی درباره رابطه حقوق بشر و اسلام ارایه کرده‌اند یعنی با نگاه به نظریات علمی، حتی در داخل کشور خودمان، به اظهار نظرهای مختلفی درباره نسبیت حقوق بشر و اسلام برخواهیم خورد. مثلا برخی اسلام را تنها جهت‌دهنده حقوق می‌دانند، برخی اسلام را جهت‌دهنده و محدود‌کننده حقوق دانسته‌اند و برخی دیگر تمام احکام و دستورهای حقوقی را برخاسته از اسلام می‌دانند.

برخی هم اساسا هیچ ارتباطی بین حقوق و اسلام قائل نیستند و می‌گویند علم و دین هیچ ارتباطی با هم ندارند. اما وقتی نظریات علمی را کناری گذاشته و همانند انسانی صامت خود را در اختیار متون دینی و قرآن مجید قرار دهیم، هیچ شک و تردیدی برایمان باقی نمی‌ماند که اسلام، علم را زاییده خود دانسته و آن را در ارتباط تنگاتنگ با دین معنا کرده است.

بر اساس این دیدگاه آیا اسلام راهکاری را هم برای تطابق احکام ثابت خودش با مقتضیات روز حقوق بشری ارایه داده است؟

اسلام در میان سایر ادیان توحیدی مدعی بالا‌ترین تطابق با قوانین طبیعی جهان و انسان است.

این نکته بدین معناست که در قوانین اسلامی هم نوعی قواعد ثابت و متغیر وجود دارد که می‌تواند ضمن رعایت اصالت تبار حقوقی خویش و ضمن وفاداری و به قوانین طبیعی همواره با مقتضیات زمانی و مکانی سازگار شود.

 برای توضیح بیشتر بهتر است اشاره کنم که به اعتقاد برخی حقوقدانان مسلمان و به قول شهید مطهری، یکی از ویژگی‌هایی که باعث شده اسلام بتواند با مقتضیات واقعی زمان هماهنگ شود، «قضیه حقیقیه» بودن آن است. علما معتقدند که قوانینی  که اسلام وضع کرده، به شکل قضایای حقیقیه وضع شده است یعنی ماهیت اشیا را در نظر گرفته و حکم کرده است. مثلا گفته خمر حرام است یا گوشت گوسفند حلال است.

 وقتی می‌گوید گوسفند، فقط گوسفند را در نظر می‌گیرد، می‌گوید گوسفند از آن جهت که گوسفند است حلال است نه اینکه یک عده گوسفند را یک‌جا جمع کرده باشد، بگوید این گوسفند‌ها حلال است. بازهم برای روشن شدن بهتر این مساله می‌گویم اینکه جعل احکام اسلام براساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس‌الامری است باعث شده است که در اصل سیستم قانونگذاری اسلامی راه برای عقل وجود داشته باشد و اسلام با مقتضیات زمان قابل تطبیق باشد.

از دیدگاه شما معیار در نظر گرفتن حقوق برای انسان در اسلام چیست؟

برای پاسخ به این سوال اول باید به یک نکته مهم اشاره کنم و  آن نکته این است که در اینجا به دنبال استخراج نظر اسلام از لابلای متون دینی نیستم، یعنی پس از اینکه با استفاده از متون اسلامی قطعی می‌شود که حقوق بشر و اسلام با هم رابطه‌ای تنگاتنگ دارند، دیگر برای تبیین این ارتباط تنها به کمک متون دینی و آوردن تاییداتی از آنها بسنده شده است.

 این روش نیز بدین منظور است که نظریه جدیدی که قرار است حقوق بشر اسلامی را تبیین کند باید قابل رقابت با سایر نظریات مطرح در جهان  باشد و بتواند از صحت و اصالت خود در تمام دنیا دفاع کند. بر این اساس باید بگویم که مبنا نظام خلقت، نظم طبیعی است و این نظام دارای قوانین و قواعدی ثابت است. یکی از مصادیق اصلی این نظام آفرینش طبیعت انسانی است.

 آفریننده این نظام برای بهترین آفریده‌اش نیز قوانین طبیعی ثابتی در نظر گرفته است. انسان در این میان ناخواسته جزیی از طبیعت است. او نیز حامل قوانینی طبیعی در خود است.

 او استعداد دارد تا تکامل یابد، زندگی کند، به دنبال دفع گرسنگی و تشنگی باشد، به ارضای شهوت جنسی بپردازد، تشکیل خانواده دهد، به زیبایی‌ها بیندیشد، سخن بگوید، فکر کند، دنبال پرستش باشد، در اداره زندگی دارای نقش باشد و... از این روست که در زبان دینی اسلام هم باور بر این است که قوانین طبیعی و نظامات آن که بر جهان انسانی حکم‌فرما هستند، نیز غیرقابل تغییر و تبدیلند.

 در حالی که موجودات طبیعت در تغییرند، نظامات ثابت جهان ثابت و لایتغیرند. در این زمینه آیات متعددی هم در قرآن مجید به چشم می‌خورد. هر یک از قوانین بشری حتی اگر انسان ناخواسته به دنبال آن برود دارای آثاری قطعی است.

آتش افروخته شده ولو ناخواسته در جنگل شعله‌ور شود، ریز و درشت را می‌سوزاند.

 این یک قانون طبیعت است بنابراین تدوین و اجرای هر برنامه‌ای از سوی خود انسان، همنوع او یا هر کس دیگری در سطح او، باید ناظر به رعایت این قوانین طبیعی بشر باشد چراکه عدم رعایت این قوانین که اکنون مشاهده می‌شود نوعی تجاوز به حقوق انسان است.

بر همین اساس است که دانشمندان بزرگی همچون شهید مطهری معتقدند که حقوق طبیعی انسان از همین قوانین طبیعی نشات می‌گیرند.

 شهید مطهری در بیان این قوانین از اصطلاح استعداد طبیعی و غریزه استفاده می‌کند. به اعتقاد وی هر استعداد طبیعی سرچشمه یک حق طبیعی است و انسان قدرت فهم و درک این قوانین طبیعی خویش را در جهت تعیین آینده خودش دارد.

از نظر شهید مطهری حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن‌بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجودشان  نهفته است، سوق می‌دهد. بنابر آنچه گفته شد هر استعداد طبیعی مبنای یک حق طبیعی است و یک سند طبیعی برای آن به شمار می‌آید.

حال این انسانی که از دیدگاه شما طبیعتش و استعدادش مبنای حقوقی است که اسلام برایش در نظر گرفته است، بفرمایید که چه جایگاه و منزلتی را در اسلام دارد تا از این طریق بتوان دریافت که حقوق انسان در اسلام اساسا حقوقی درجه اول است یا خیر؟

تمام سخن اسلام در این باره این است که هر چیزی و هر شخصی در متن خلقت با یک شایستگی مخصوص به خود به دنیا آمده است. حقوق هم از همین جا یعنی ساختمان ذاتی اشیا پیدا می‌شود.

 در بررسی انسان از منظر اسلام شاید بهتر این باشد که به قرآن کریم نظر بیندازیم. از نظر قرآن، انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش کند و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می‌تواند به اسفل سافلین سقوط کند.

 از سوی دیگر انسان موجودی است دارای گرایش‌های فطری مانند حقیقت‌جویی، گرایش به خیر و فضیلت، گرایش به جمال و زیبایی و گرایش به خلاقیت و ابداع. ارزشمند‌ترین کمال انسانی در دید قرآن خلیفه‌اللهی او بر روی زمین است و شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد، ایمان است.

با شناخت اجمالی از نگاه دین به طبیعت انسان، به نظر می‌رسد که مرتبه وجودی و طبیعت انسان ایجاب می‌کند که او حر و آزاد و مختار باشد.

موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار می‌گیرد تا کمال و فعلیت خویش را که منحصرا از راه اختیار و انتخاب به‌دست می‌آید، تحصیل کند.

اگر بخواهم به بیانی روشن‌تر بگویم باید عرض کنم که روح ما با عمل اختیاری از قوه بسوی فعلیت حرکت می‌کند و اثر و خاصیتی متناسب با اراده و هدف و مقصد خود کسب می‌کند. این آثار و ملکات جزو شخصیت ما می‌شود و ما را به عالمی متناسب خودمان از عوالم وجود می‌برد. این توانایی بزرگ مختص انسان است و  همین توانایی است که به انسان حق انتخاب می‌دهد.
 

منبع : روزنامه حمایت